إنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ يَهْدِ اللهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ » (آل عمران: ۱۰۲)
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» (نساء: ۱)
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا» (احزاب: 70-71)
اما بعد
بهراستی بدست آوردن قلوب مردم به گونهای که آنان را دوستدار دعوت اسلامی، و یاری دهندهی سربازان کار دعوت نماید، از موضوعات مهمی است که متولیان این امر مهم عنایت و اهتمام ویژه به آن داشته باشند و باید برای انجام این وظیفه سنگین طرح و فکر داشته باشند. اهمیت این موضوع را میتوان از جوانب مختلفی بررسی نمود:
الف) بدست آوردن دل مردم، راهی و وسیلهای است برای اقبال آنان بسوی حق، و اینکه میبینیم بعضی از مردم اعتراض میکنند به خاطر این است که داعی در نتیجه بعضی تصرفات اشتباهش «در دین» منسجم نیست.
از رسول خدا (ص) ثبت شده است که میفرماید:
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ مِنْكُمْ مُنَفِّرِينَ، ای مردم از شما کسانی هستند که مردم را (از حق) متنفر میکنند.
ب) برخی از دعوتگران هستند که به تعامل با مردم و اینکه مردم درباره او چه موضعی دارند اهمیت نمیدهند برای همین است بین او مردم شکاف بزرگی ایجاد شده و این شکاف مانعی شده برای تبلیغ بسوی خدا. این در حالی است که بعضی از ما صاحبان افکار منحرف برای افکارشان پیروان و کسانی را پیدا کردهاند و برای اهدافشان سربازان و انصاری را بدست آوردهاند زیرا با مردم تعامل پیدا کردهاند و دل آنان را رام کردهاند و احساسات آنان را بسوی افکار باطل خود تحریک کردهاند.
پ) زمانی که دعوتگران توانستند در دلها نفوذ کنند گویی همه جهد و تلاش دشمنان را به باد دادهاند بنابراین آنان هر نیرنگی را بکار میبرند و برای تشویش داعیان با شایعات و دروغها در صدا و سیما و رسانهها و انواع وسایلی که برای مبارزه با اسلام و داعی بکار میبرند با تمام وجود تلاش میکنند. پس تعامل داعی با مردم باید مثل پدری دلسوز و مهربان باشد که هر آنچه رابرای خود دوست دارد برای آنان نیز دوست بدارد به گونهای که این تعامل و رابطه همه درها را به روی اهل باطل ببندد و نتوانند شبهاتی پیرامون داعی درست کنند.
د) لازم است ما دعوتگران در کار مردم، همراه آنان باشیم. وما در این امر نمیتوانیم به مطلوب برسیم مگر اینکه روشهای گوناگونی که رسول خدا (ص) آن را بیان کرده است عملی نماییم. در حدیثی از ابن عمر رسول خدا (ص) میفرماید: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ الَّذِي يُخَالِطُ النَّاسَ وَيَصْبِرُ عَلَى أَذَاهُمْ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الْمُؤْمِنِ الَّذِي لاَ يُخَالِطُ النَّاسَ ، وَلاَ يَصْبِرُ عَلَى أَذَاهُمْ» مؤمنی که همراه مردم و در درون مردم است و بر اذیت مردم صبر میکند بهتر است از مؤمنی که همراه آنان نیست و اذیت و آزار آنان را تحمل میکند.
ه) استوار بودن دعوتگران برای بدست آوردن دلهای مردم اطرافشان، ارتباط مسلمانان را زیاد میکند و آنان را دلسوز یکدیگر میسازد و این خواست شریعت است: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِى تَوَادِّهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى» مؤمنان نسبت به یکدیگر در محبت و مهربانی با هم مانند یک جسم هستند اگر یک عضو درد کند همه به درد آید و برای بهبودى آن آرام ندارند.
همه این امور در بحث مهمی تحت عنوان (چطور دل مردم را بدست آوریم) قرار میگیرد. ما این موضوع را با استفاده از وسایلی که رسول خدا (ص) برای کسب دل مخلوقات به کار برده بیان کردهایم و بدنبال آن بعضی از منفرات را که مردم را از داعی بیزار میکنند و مانعی میشود برای استجابه دعوت، بیان کردهایم.
در پایان از خداوند عز وجل خواستاریم این عملم را خالص بگرداند و به دیگران نفع برساند.
انه ولی ذلک و القادر علیه
و صلی الله علی نبینا محمد و علی آله وصحبه اجمعین.
وسایل رسول خدا (ص) برای بدست آوردن دل انسانها:
وسیلهی اول: خدمت کردن به مردم و برآورده کردن نیازهایشان
انسانها به دوستی کسانی که به آنان احسان کردهاند جلب میشوند و به کسانی که برای برآوردن نیازهایشان کوشیدهاند تمایل پیدا میکنند از این رو:
احسن إلى الناس تستعبد قلوبهم فطالما استعبد الإنسان إحسان
با مردم نیکی کن تا دلهای آنان برده شوند همانا انسان همواره برده نیکی بوده، در بین مردم برای بدست آوردن دلشان. خانواده و اقوام در اولویت هستند که دلشان را بدست بیاورید، به همین دلیل رسول خدا (ص) فرمودند: «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لأَهْلِهِ وَأَنَا خَيْرُكُمْ لأَهْلِى»به این معنا که بهترین شما کسانی هستند که برای خانوادهی خود بهتر باشد و من بهترین شماها هستم برای خانوادهام. وقتی از عایشه (رضی الله عنها) سوال شد: رسول خدا (ص) در خانه کارش چه بود؟ گفتند در خدمت خانوادهاش بود و وقتی وقت نماز میآمد وضو میگرفت و برای نماز میرفت.
بدیهی است وقتی در میان ما کسی باشد که به جذب دل نزدیکانش، مانند: پدر، مادر، همسر، اقربا و فامیل، اهمیتی ندهد نزدیکانش نسبت به او آزرده میشوند و در دل کینه دارند زیرا در حقشان کوتاهی شده و داعی وقتی برای انجام وظیفهاش نسبت به آنان نگذاشته بود.
از دیگر اصناف مردم که بایستی دلشان را بدست آوریم و آنان هم برتری دارند همسایه است. زیرا رسول خدا (ص) فرمودهاند: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِالله وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَلْيُكْرِمْ جَارَهُ»؛ یعنی کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید احترام همسایهاش را بگیرد.
و چه احترام و اکرامی برتر از اینکه آنان را بسوی هدایت و تقوا دعوت کنی و نیز رسول خدا (ص) – بهترین صلات و سلام خدا بر او باد- فرموده است: «لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ أَوْ لِجَارِهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ» یعنی اینکه هیچ کس از شما ایمان ندارد مگر اینکه آنچه را برای خود دوست دارد، برای برادرش یا فرمود همسایهاش نیز دوست بدارد.
برای همین لازم است با همسایه رفتار محبت آمیزی داشته باشیم با سلام کردن شروع کنیم، به هنگام مریضی به عیادتش برویم، در مصیبتش او را دلجویی کنیم و شادیهایش را به او تبریک بگوییم، از اشتباهاتش بگذریم، به دنبال معایب او نباشیم، اگر عیبی از او نمایان شد آن را بپوشانیم، با هدیه دادن و زیارتش به او اهمیت بدهیم، در کار معروف با او همکاری کنیم و از کارهایی که موجب آزار او میشود بپرهیزیم، زیرا رسول خدا (ص) ایمان کامل را از کسانی که همسایهشان را اذیت میکنند نفی فرمود: «لاَ يُؤْمِنُ وَاللَّهِ لاَ يُؤْمِنُ وَاللَّهِ لاَ يُؤْمِنُ وَاللَّهِ مَنْ لاَ يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ ، مَا بَوَائِقُهُ»، سه بار رسول خدا (ص) سوگند خورد به خدا که ایمان ندارد! یکی گفت: ای رسول خدا چه کسی؟ گفت آنکس که همسایهاش از اذیت و شر او در امان نباشد.
از دیگر اصناف مردم که باید آنان را به همکاری خود بیاورید و دل آنان را بدست بیاورید کسانیاند که به شما نیاز دارند اگر پزشکی دل مریضت را بدست بیار، اگر معلم یا مدرس هستی دل شاگردانت را بدست بیار و اگر کارمند هستی دل مراجعینت را بدست بیار، لازم است برای بدست آوردن دل آنان بیشترین تلاش و نهایت خدمت را بکنید و کارهایشان را خیلی زود انجام داده و به تأخیر نیاندازید چه بسیار میشنویم کارمندانی که نفرین میشوند زیرا کار مردم را به تأخیر میاندازند و وظیفهشان را انجام نمیدهند. امام ترمذی و ابوداوود با سندی صحیح از رسول خدا (ص) روایت میکنند که فرموده: «مَنْ وَلاَّهُ اللهُ شَيْئاً مِنْ أُمُورِ المُسْلِمِينَ، فَاحْتَجَبَ دُونَ حَاجَتِهِمْ وَخَلَّتِهِمْ وَفَقْرِهِمْ، احْتَجَبَ اللهُ دُونَ حَاجَتِهِ وَخَلَّتِهِ وَفَقْرِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» کسی که خداوند کاری از امور مسلمین را به او بسپارد و او برای اینکه نیاز آنان را برآورده نکند خود را پنهان کند و آنان را رها کند و آنان را فقیر کند، وقتی او به خدا احتیاج دارد خدا از او خود را پنهان میکند و او را تنها و فقیر در روز قیامت میگذارد.
مقصود ما این است مسئولیتها فرصتی برای بدست آوردن دلهای مردم و تبلیغ و دعوت بسوی خدا است.
علت اینکه این سه گروه از مردم را برگزیدیم – خانواده، فامیل و همسایهها و کسانی که در انجام کارها به آنان میرسیم_ به دو سبب بوده: ۱. ملاقات بیشتر ۲. کوتاهی بیشتر نسبت به آنان و یا نادیده گرفتن حقوقشان سبب رویگرداندن آنان از چیزی که به سوی آن دعوتشان میکنیم میشود.
پس مسلمان – صرف نظر از اینکه داعی است یا نه – لازم است همهی مردم اخلاق و فداکاریهایش را بپذیرند و به همین خاطر خدیجه اینطور رسول خدا (ص) را وصف کرد: «شما صله رحم میکنید، بار دیگران را بر میدارید، به مستمندان کمک میکنید، خدمت مهمانان را بجا میآورید و کسانی را که در راه حق دچار مصایب و مشکلات میشوند یاری میدهید.»
وسیلهی دوم: بردباری و فرونشاندن خشم و غضب
بعضی اوقات مردم در مورد شما اشتباه میکنند، وعده میدهند و خلف وعده میکنند یا تأخیر میکنند و یا زخم زبان دارند لازم است برای بدست آوردن دلها بردبار باشید و خشم و غضب خو را فرو نشانید و تحمل کنید زیرا شما دارای هدف و غایتی هستید که میخواهید به آن برسید، پس لازم است بهترین برخورد را داشته باشی و خداوند این گروه از داعیان را میستاید و میفرماید: «الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ »﴿آل عمران: ١٣٤﴾
«کسانی که در راحت و رنج انفاق میکنند و خشم خود را فرو میخورند و از مردمان در میگذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. »
انس (رض) میفرماید من پشت سر رسول خدا (ص) او را همراهی میکردم و بر تن رسول خدا (ص) عبا یا ردای حاشیهدار محکمی بود که عربی بادیهنشین، ایشان را دید و خود را به ایشان رسانید و محکم به سمت خود کشید و تند تکان داد تا عبای رسول خدا (ص) از روی شانههایش پایین آمد و اثر کشیدن بر جسم مبارک رسول خدا (ص) دیده میشد. و گفت: ای محمد دستور بده از مال خدا که در دست داری چیزی به من بدهند! رسول خدا (ص) به او نگاه کرد و خندید و دستور داد به او چیزی بدهند و عطا کنند.
این موضعگیری و برخورد سید مخلوقات است – که بهترین درود وسلام براو باد- نیازی به تحلیل نیست و چیزی بگوییم غیر از اینکه آنکه حق تعالی در وصف او بیان نموده: «وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ» ﴿القلم: ٤﴾
وسیلهی سوم: مهربان بودن و چشم پوشی در معامله
رسول خدا (ص) اصول معاملات را بگونهای بیان میکند که مسلمانان از این راه به دلها نفوذ کنند و دوستی و محبت بدست بیاورند: «رَحِمَ اللهُ رَجُلاً سَمْحاً إِذَا بَاعَ وَإِذَا اشْتَرَى وَإِذَا اقْتَضَى»، رحمت خداوند مشمول کسی میشود که وقتی میفروشد دست و دل باز باشد و وقتی میخرد دست و دل باز باشد، وقتی حق خود را درخواست میکند مهربان باشد.
مهربانی در معامله این است که سختگیر و خسیس نباشد و در کالایی که دارد میفروشد بر نفع و سود آن زیاده روی نکند، در معامله با مردم بدخو نباشد. مهربانی خریدار این است با فروشنده زیاد چانه نزند بلکه نفس سخاوتمندی داشته باشد بخصوص وقتی که خریدار غنی باشد و فروشنده فقیر و ندار باشد؛ و مهربانی در تقاضای حق یعنی وقتی کسی حق خود را میخواهد و یا قرضش را میخواهد با نرمی و مهربانی حق خود را بطلبد و وقتی که میبیند کسی تنگدست و ندار است از حق خود بگذرد و یا به او مهلت دهد. در حدیثی مرفوع از ابوهریره روایت شده است مردی به مردم قرض میداد و وقتی میدید که طرفش ناتوان است به شاگردانش میگفت از او بگذرید تا خداوند از ما بگذرد و خداوند او را مورد گذشت خود قرار داد.
و مهربانی در ادای حق دیگران: یعنی وفاداری به تمام حقوقی که دیگران به گردن او دارند – اعم از قرض یا هر حق دیگری- به بهترین وجه و در وقت مقرر پرداخت نماید. ببینید رسول خدا (ص) چطور به قلب طلبکارش نفوذ کرد که امام بخاری داستان آنرا در صحیح خود از ابوهریره روایت میکند:
مردی پیش رسول خدا (ص) آمد در طلب حق خود زیادی سخت گرفت اصحاب خواستند او را بگیرند رسول خدا (ص) فرمود: او را رها کنید زیراصاحب حق باید حرفش را بزند سپس گفت به او همانند قرضش را بدهید گفتند چیزی نداریم مگر اینکه بهتر از قرضش باشد رسول خدا (ص) فرمود همان را به او بدهید، براستی بهترین شما کسی است که حق دیگران را بهتر ادا کند. و آن مرد در حق من وفا کرد، خدا در حق شما وفا کند.
اخلاق بد اعمال را فاسد میکند حداقل لبخند و گشاده رویی، حق برادر مسلمان توست و در راه پیدا کردن بسوی دلها اثر دارد، برای همین است رسول خدا (ص) میفرماید «لَا تَحْقِرَنَّ مِنْ اَلْمَعْرُوفِ شَيْئًا وَلَوْ أَنْ تَلْقَى أَخَاكَ بِوَجْهٍ طَلْقٍ» هیچ چیزی از معروف و کارهای نیک را حقیر مدانید حتی اینکه با برادر خود گشاده رو باشید. «وجه طلق» این است که با برادرت سر حال و خندان باشید.
عبدالله پسر حارث میگوید، هیچکس را ندیدم به اندازه رسول خدا (ص) لبخند بزند و تبسم کند و جریر میگوید رسول خدا (ص) از وقتی که مسلمان شدم چیزی را از من پنهان نکرد، هرگاه مرا میدید لبخند میزد.
رسول خدا (ص) با آغوش باز با بزرگ وکوچک برخورد میکرد به آنان لطف میکرد و شوخی میکرد و شوخی میکرد و او همیشه حق میگفت.
دو نمونه از شوخیهای رسول خدا (ص) برای بدست آوردن دل اصحاب:
شوخی اول که امام احمد از انس روایت میکند: مردی بادیه نشین و بدقیافه که نامش زاهر بود و رسول خدا (ص) او را دوست میداشت، روزی رسول خدا (ص) آمد و او مشغول فروختن بود، رسول خدا (ص) از پشت او را در آغوش گرفت زاهر رسول خدا (ص) را ندید و گفت مرا رها کن. وقتی متوجه شد که رسول خدا (ص) است پشتش را به سینه مبارک رسول خدا (ص) چسپاند. رسول خدا (ص) گفت کی این بنده را از من میخرد؟ آن مرد گفت: ای رسول خدا (ص) به خدا روی دستت میمانم و بیمشتری میشوی. رسول خدا (ص) فرمود: شما نزد خدا بیمشتری نیستی.
شوخی دوم: رسول خدا (ص) با بچهها شوخی میکرد و سبب خوشحالی آنان میشد. امام بخاری از انس حدیثی را روایت که میگوید در میان مردم رسول خدا (ص) بهترین اخلاق را داشت، برادری داشتم از شیر گرفته شده بود او را (ابا عمیر) مینامیدند ابا عمیر پرنده مریضی داشت که نام آنرا نغیر گذاشته بود
رسول خدا (ص) با آن بچهی کوچک شوخی میکرد و میگفت: ای اباعمیر نغیر چه کرد؟
بدینسان برادر دعوتگرم، رسول خدا (ص) راهی را ترک نکرد تا به دلها نفوذ کند مگر آن راه، حرام باشد و وقتی حرام بود دورترین از آن بود.
وسیلهی چهارم: احترام به مسلمانان
رسول خدا (ص) احترام کسی را که براو وارد میشد میگرفت. و عبای خود را برای او پهن میکرد و او را بر خود برتری میداد. بالش خود را به او میداد واگر او نمینشست به او اصرار میورزید که او را برهمان جا بنشاند. منزلت مردم را درک میکرد و به هر که در جای خود احترام میگذاشت و حرمت کسانی را که دارایشان اجتماعی بودند نگه میداشت مثلاً: در روز فتح مکه فرمود: کسی که وارد خانه ابو سفیان شود در امنیت میباشد و فرمود: «لَيْسَ مِنْ أُمَّتِى مَنْ لَمْ يُجِلَّ كَبِيرَنَا، وَيَرْحَمْ صَغِيرَنَا وَيَعْرِفْ لِعَالِمِنَا حَقَّهُ»؛ «یعنی کسی که احترام بزرگانمان را نگیرد و به کوچکانمان رحم نکند و شأن دانشمندانمان را نگه ندارد از ما نیست»
در اینجا نکته دیگری که لازم است بدان توجه شود احترام گذاشتن به رأی کسی است که با تو – در مسائلی که اجازه اختلاف نظرات در آنان داده شده است – مخالف است. در این موارد بایستی با وسعت نظر او را متهم به جهل و کم دانشی نکنیم و وی را مورد سوء ظن قرار ندهیم و در ظاهر سالم باشد و برای باطن او قضاوت نکنیم.
از مسائل دیگر، لزوم احترام گذاشتن به کسی که در حال سخن است و عدم قطع سخن وی است. ابن کثیر (رح) میگوید: رسول خدا (ص) هرزمانی که با کسی سخن میگفت با تمام وجود به او توجه میکرد و کاملاً به او گوش میداد و سخن او را قطع نمیکرد تا سخنش تمام گردد.
وسیلهی پنجم: کلام شیوا و زیبا
رسول خدا (ص) دیگران را تشویق میکرد که سخن طیب و کلام زیبا بر زبان بیاورند، چنانکه فرموده است: «أَلْكَلِمَةُ الطَّيِّبَةُ صَدَقَةٌ» کلام درست و پاک صدقه است. زیرا گفتار نیک در همبستگی دلها و پاک شدن نفوس تأثیر دارد. البته گفتار نیک فقط این نیست که حقیقت را به دیگران برسانید بلکه مهمتر از آن، شیوهای است که برای بیان آن حقیقت به کار میگیرد. رسول خدا (ص) میفرماید: «زَيِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِكُمْ» وَفِي رِوَايَةٍ: «حَسِّنُوا الْقُرْآنُ بِأَصْوَاتِكُمْ، فَإِنَّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ يَزِيدُ الْقُرْآنَ حُسْنًا». قرآن را با صداهایتان آراسته کنید براستی صدای زیبا، به زیبایی قرآن میافزاید.
پس به طریق اولی باید به دعوتگران بگوییم: دعوت را به کلام زیبا آراسته نمایید براستی کلام زیبا به دعوت و جذابیت آن میافزاید... به ویژه به هنگام نصیحت کردن؛ براستی نصیحت داروی تلخی است با کلام شیرین آنرا همراه کنید و از کسانی باشید که به حق عمل میکنند و به مخلوق رحم، بشنوید از یحیی بن معاذ که میگوید:
«بهترین چیز، کلام مهربانی است که از دریای عمیق (دانش) و از زبان مردی مهربان در بیابد» و چقدر کلام بد و ناشایست که صاحبش آن راگفته و هیچ توجهی به نتیجه آن و تبعات آن نکرده که دلها را از هم جدا کرده و صفها را به هم زده و حقد و بغض را به ارمغان آورده و تیرگی و دشمنی ایجاد کرده است.
رسول خدا (ص) میفرماید: «إِنَّ الْعَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مَا يُتَبِّنُ فِيهَا يَزِلُّ بِهَا فِى النَّارِ أَبْعَدَ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِب» براستی بنده سخنی را بر زبان میآورد که در معنا و محتوای آن دقت نمیکند به واسطه آن به آتشی سقوط میکند که (فاصله ابتدا و انتهای آن) دورتر از بین مشرق و مغرب است.
برادر بزرگوار این وسیله را با این نکته تربيتی خاتمه میدهم که بین رسول خدا (ص) و مادر مؤمنان عایشه (رض) رخ داده است. عایشه (رض) میفرماید جماعتی بر رسول خدا (ص) داخل شدند و گفتند: «السَّامُ عَلَيْكَ»! عایشه (رض) میگوید فهمیدم چه گفتند و من گفتم: «بَلْ عَلَيْكُمْ السَّامُ وَاللَّعْنَةُ»! رسول خدا (ص) گفت: آرام ای عایشه و گفتم ای رسول خدا (ص) نشنیدی؟ رسول خدا (ص) در جواب آنان گفتم: «وَعَلَيْكُمْ » از این رو لازم است با دقت در شیوه کلام رسول خدا (ص) با اهل فجور، فسوق و کفر بیندیشیم و با دید بصیرت و حکمت از آن درس بگیریم.
وسیلهی ششم: تواضع و نرمخویی
براستی رسول خدا (ص) با تواضع و نرمخویی که داشت توانست که دل مردمانی که در اطرافش بودند را کسب کند. انس در بیان تواضع رسول خدا (ص) میگوید که زنی کم عقل نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت من پیش تو حاجتی دارم و رسول خدا (ص) گفت: بنشین ای ام فلان و در هر راهی بخواهی مینشینم و با تو مینشینم تا حاجتت را انجام دهم و رسول خدا (ص) نشست تا حاجتش را انجام داد. در صحیح بخاری آمده که میگوید: هرگاه کنیزی از کنیزان مدینه میخواست دست رسول خدا (ص) را میگرفت به هر جای او را با خود میبرد تا حاجتش را انجام میداد.
روزی مردی بر رسول خدا (ص) وارد شد از هیبت حضرت رسول خدا (ص) لرزه گرفت رسول خدا (ص) به او گفت راحت باش زیرا که من پادشاه نیستم بلکه پسر زنی از قریش هستم. و با این روش فروتن و نرمخوی بود به درون دلها نفوذ میکرد و اطرافیان را جذب خود کرد. و اما ظاهر شدن بعنوان استاد و به دید حقارت به دیگر مسلمانان نگاه کردن، از صفات شیطانی است که غیر از بغض و قطع رابطه چیزی را به ارمغان نمیآورد. که شیطان گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ» ﴿الأعراف: ١٢﴾ من از او (آدم) بهترم زیرا مرا از آتش خلق کردی و آدم را از گل. و رسول خدا (ص) فرمود: « مَنْ كَانَ هَيِّنًا لَيِّنًا سَهْلًا قَرِيبًا حَرَّمَهُ اللهُ عَلَى النَّارِ»؛ کسی که آسانگیر و نرمخو باشد خدا او را بر آتش حرام میکند (آتش او را نمیسوزاند).
وسیلهی هفتم: جود و بخشش است
بدان ای برادر محبوبم که این سخاوت و بخشش است که دلها را اسیر میکند و نفوس را پاک. انس (رضی الله عنه) میگوید: مردی پیش رسول خدا (ص) آمد و از او چیزی خواست، رسول خدا (ص) گوسفندان میان کوه را به او بخشید او به شهرش باز گشت و گفت: اسلام بیاورید براستی محمد (ص) طوری میبخشدکه از تنگدستی نمیترسد. خدا موفقت کند نگاه کن! این سخاوت در قلب این مرد به اذن خدا چه تأثیری داشت، اینطور او را که دشمن اسلام بود متحول کرد به گونهای که برای اسلام دعوت میکرد.
جابر بن عبدالله میگوید: از رسول خدا (ص) هرگز چیزی خواسته نشد که بگوید نه. هدیه دادن از نشانههای سخاوت است، رسول خدا (ص) میفرماید: «تَهَادُوا تَحَابُّوا» یعنی هدیه بدهید تا یکدیگر را دوست بدارید. هدیه درگاهی از درگاههای کسب قلوب و رشد الفت بین دلها است.
وسیلهی هشتم: خوش رفتاری کردن است
در روایتی از مادر مؤمنان عایشه (رض) رسول خدا (ص) میفرماید: «إنَّ اللهَ رفيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ فِي الأَمْرِ كُلِّه» یعنی خداوند مهربان و خوش رفتار است و مهربانی و خوش رفتاری در همه امور را دوست دارد.
خوش رفتاری بر بسیاری اخلاقها برتری داده شده است و خدا به خوش رفتار و مهربان، خوشنامی در دنیا و پاداش بیکران در آخرت عطا میکند که به غیر این صفت نمیدهد. رسول خدا (ص) میفرماید: «يَا عَائِشَةَ، إِنَّ اللَّهَ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ، وَيُعْطِي عَلَى الرِّفْقِ مَا لَا يُعْطِي عَلَى الْعُنْفِ، وَمَا لَا يُعْطِي عَلَى مَا سِوَاهُ»؛ عائشه! خداوند مهربان است و مهربانی را دوست دارد و به مهربان چیزهایی میدهد که به سنگدل و سختگیر نمیدهد و به غیر از مهربان نمیدهد.
از جاهایی که حتماً باید با مهربانی عمل شود جایی است که جاهلی اشتباهی میکند و شما میخواهید او را راهنمایی کنید. به این روش برای اصلاح اشخاص وقتی اشتباه میکنند نگاه کن که پر است از مهربانی و رحمت:
معاویه بن حکم سلمی میگوید پشت سر رسول خدا (ص) نماز میخواندم مردی عطسه کرد گفتم: یرحمک الله و همه با چشمهایشان به من نگاه کردند، گفتم مادرتان بر شماها گریه و زاری کند! چه شده است که این طوری به من نگاه میکنید؟ و شروع کردند بر سرران خود زدن و میخواستند مرا ساکت کنند، من ساکت شدم وقتی رسول خدا (ص) نمازش را تمام کرد – مادر و پدرم به قربانش – هیچ معلمی را ندیدم نه قبل از او و نه بعد از او که از او بهتر باشد، قسم به خدا نه اذیتم کرد و نه مرا زد و نه چیز بدی گفت و فرمود:ای معاویه این نماز است درست نیست چیزی از کلام انسان وارد آن بشود، و تنها تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن است. گفتم به خدا سوگند، من مردی هستم که تازه از جاهلیت رهایی پیدا کردهام و اسلام آوردهام و در بین ما کسانی هستند که پیش کاهنان میروند، رسول خدا (ص) گفت نروید؛ گفتم و کسانی هم در بین ماست که دیگران را شوم و بد یمن مینامند و رسول خدا (ص) گفت اینها چیزهایی است که در سینهها درست میشود به آن مشغول نشوید. از این نمونهها زیاد است مانند حدیث اعرابی که در مسجد ادرار کرد و برخورد رسول با جوانی که اجازه زنا میخواست و گفت حاضر هستید با نزدیکان خود این عمل انجام بشود واو را قانع کرد.
خلاصه کلام براستی آن کسی متوجه تمام وسائلی باشد که ذکر کردیم همه از دایره اخلاق خارج نمیشوند، ملتزم بودن به این وسایل ملتزم بودن به اخلاق نیک است که رسول خدا (ص) میفرماید:
« أَكْمَلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا»؛ کاملترین مؤمنان از جهت ایمان کسانی هستند که بهترین اخلاق را اشته باشند.
و سرانجام لازم است بیان کنیم که ملاک همه اخلاقهای نیکو و وسائل نیکو، بسوی خدارفتن است به سوی پروردگار دلها است و رسیدن به محبت او. زیرا ابو هریره حدیثی را روایت میکند که رسول خدا (ص) میفرماید: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْدًا نَادَى جِبْرِيلَ: إِنِّي قَدْ أَحْبَبْتُ فُلاَنًا فَأَحِبَّهُ، قَالَ: فَيُنَادِي فِي السَّمَاءِ، ثُمَّ تَنْزِلُ لَهُ الْمَحَبَّةُ فِي أَهْلِ الأَرْضِ وَإِذَا أَبْغَضَ اللَّهُ عَبْدًا نَادَى جِبْرِيلَ: إِنِّي قَدْ أَبْغَضْتُ فُلاَنًا، فَيُنَادِي فِي السَّمَاءِ ثُمَّ تَنْزِلُ لَهُ البَغْضَاءُ فِي الأَرْضِ»؛
وقتی خداوند کسی را دوست بدارد جبرییل را صدا میکند (و میفرماید) خداوند فلان را دوست دارد تو نیز او را دوست بدار! پس جبرییل نیز او را دوست میدارد و جبرییل به اهل آسمان ندا میدهد که خداوند فلان را محبوب خود میداند و شماها نیز او را محبوب خود بدانید، اهل آسمان نیز آنرا محبوب خود میدانند، سپس مقبولیت او در زمین رقم میخورد و مقبول اهل زمین میشود. ابن حجر میفرماید از قبول این است که دلها اورا با محبت قبول کنند و به سمت او تمایل پیدا کنند و از او راضی شوند.
امام مسلم این حدیث را با عبارات بیشتری روایت میکند: هرگاه خداوند عبدی را مورد خشم خود قرار بدهد، جبرییل را صدا میکند و میفرماید من فلان را مورد خشم خود قرار دادهام تو نیز او را مورد خشم خود قرار ده! و جبرییل نیز او را مورد خشم خود قرار میدهد، سپس جبرییل اهل آسمان را ندا میکند خداوند فلان را مورد خشم خود قرار داده شماها هم او را مورد خشم خود قرار بدهید واهل آسمان اور امورد خشم خود قرار میدهند تا در سرزمین مورد خشم قرار میگیرد – العیاذ بالله –
متنفرکنندهها
بدون شک اخلاقهای بد به طور عموم از بدترین چیزهایی است که مردم را از داعی بیزار میکنند آشکار است وقتی داعی یکی از اخلاقهای بد را داشته باشد تنها میماند. ما در اینجا بعضی از آنان که اثر زیادی در نفرت را دارد بیان میکنیم:
1- درک نکردن حال مردم و شرایط آنان.
رسول خدا (ص) ما را به این امر مهم آگاه ساخته و به دعوتگران فرمود: «إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ بِالنَّاسِ فَلْيُخَفِّفْ، فَإِنَّ فِيهِمُ السَّقِيمَ وَالضَّعِيفَ وَالْكَبِيرَ وَإِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ لِنَفْسِهِ فَلْيُطَوِّلْ مَا شَاءَ» هرگاه یکی از شما امام نماز دیگران شد آنرا خفیف بخواند (رعایت حال دیگران را بکند) زیرا که در بین نماز گزاران اشخاص مریض، ضعیف و پیر نیز هستند، هرگاه به تنهایی نماز خواند آنرا به دلخواه خود طول دهد. این وصیتی است برای همه دعوتگران از بزرگترین این امت که رسول خدا (ص) است.
در جایی که رعایت کردن احوال مردم در رکنی از ارکان اسلام (مانند نماز) از ضروریات است پس رعایت احوال آنان در عبادات پایینتر از این و در معاملات در باب اولی میباشد.
حدیثی را برایتان نقل میکنم تا نشان دهم که وقتی در رعایت این وصیت اغفال شود و آنرا جدی نگیریم موجب میشود که مردم نفرت پیدا کنند و یا سبب ترک اعمال صالح باشد و یا در انجام اعمال صالحه تأخیر کنند:
معاذ همراه رسول خدا (ص) نماز میخواند و سپس میآمد برای قومش امامت میکرد، شبی با رسول خدا (ص) نماز خواند و آمد برای قومش امام شد و شروع کرد به خواندن سوره بقره!
یکی از مأمومین از جماعت جدا شد و به تنهایی نماز خواند! به او گفتند: فلانی منافق شدی؟ نه قسم به خدا، پیش رسول خدا (ص) میروم تا این خبر را به او بدهم، نزد رسول خدا (ص) آمد و به ایشان گفت: ما روز مشغول کار و آبیاری هستیم و معاذ با شما نماز عشا خواند و آمد برای ما امامت کند و شروع کرد به خواندن سوره بقره! حضرت روی مبارکش را به معاذ کرد و گفت: شما میخواهید فتنه جویی کنید بروید فلان سوره را بخوانید! و در روایتی آمده است سه بار فرمودند شما فتان هستید یعنی فتنهگر هستید، بروید و سوره شمس و سوره ضحی و سوره اعلی را بخوانید و یا مانند آنان منظور طولانی نخوان و از سورههای کوتاه استفاده کن.
۲. دلبستگی زیاد به دنیا و متاع آن:
به این دلیل این را منفرات میدانیم که حدیثی از پیامبر وجود دارد که میفرماید: «از دنیا چشم پوشی کن، خدا تو را دوست میدارد و از آنچه در دست مردم است چشم پوشی کن مردم تو را دوست میدارند.» رسول خدا (ص) به ما نشان میدهد چطور مردم داری کنیم و محبت مردم را به دست بیاوریم و این با چشم پوشی از آنچه در دستشان است میسر میشود زیرا وقتی ما آنچه را آنان دوست دارند برایشان رها کردیم آنان ما را دوست میدارند. قلب اکثر مردم جلب و به دنبال دنیاست و کسی که با محبوب دیگران در نزاع باشد از او بیزاری میکنند و کسی که با محبوبشان در نزاع نباشد او را دوست میدارند و او را انتخاب میکنند. حسن بصری میگوید مرد مورد احترام و اکرام دیگران است تا طمع نکند به آنچه در دست دارند در غیر این صورت او را سبک میبینند، و سخن او را مکروه میدانند و از او خشم دارند. مردی اعرابی از اهل بصره سوال کرد کی بزرگ شماست؟ گفتند: حسن. و گفت به واسطه چی بزرگ شماها شد؟ گفتند مردم نیاز و احتیاج به علم او دارند و او بینیاز از دنیای مردم است، اعرابی گفت: این چه خوب است یعنی کسی بدون هیچ چشم داشتی برای خدمت و نجات من و شما شبانه روز تلاش کند چه خوب است.
۳. سختگیری و اخم کردن:
بدلیل این آیه که خداوند به بزرگ و سید دعوتگران میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿آل عمران: 159﴾؛ به لطف رحمت الهی با آنان نرمخویی کردی، و اگر درشتخوی سختدل بودی بیشک از پیرامون تو پراکنده میشدند، پس از ایشان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در [این] کار با آنان مشورت کن، و چون عزمت را جزم کردی بر خداوند توکل کن، که خدا اهل توکل را دوست دارد. »
هیچ چیز به اندازه سخت بودن و بد اخلاق بودن مردم را از حق متنفر نمیکند. تلاش بعضی از دعوتگران مخلص به دلیل روش اشتباهی که به کار برده بودهاند تباه شد و موفق نشدند آنچه از حقایق میدانستند به مسلمانان و غیر مسلمانان انتقال بدهند، روش آنان روشی نبود که دلها برای آن در باز کند و عقلها را قانع کند پس ناخواسته وارد جدل و خشونت شدهاند و مجبور به سختگیری و تند خویی شدهاند و مغلوب ماندهاند.
۴. یکی نبودن قول و عمل: هیچ چیزی به این اندازه داعی را مورد خشم دیگران قرار نمیدهد که اعمالش مخالف اقوالش باشد. خداوند این صفت پلید را گناهی بزرگ نامیده و فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّـهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿جمعه: 2-3﴾؛ ای مؤمنان چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید (۲) نزد خداوند بس منفور است که چیزی را بگویید که انجام نمیدهید »
و خداوند اقوامی را انکار نموده است که دیگران را به احسان و نیکی امر میکنند، ولی خود را رها میکنند وخود به بیراهه بروند. « أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» ﴿بقره: 44﴾
آیا مردم را به نیکوکاری فرمان میدهید (و از ایشان میخواهید که بیشتر به طاعت و نیکیها بپردازند و از گناهان دست بردارند) و خود را فراموش میکنید (و به آنچه به دیگران میگوئید، خودتان عمل نمیکنید؟) در حالی که شما کتاب میخوانید (و تورات را در اختیار دارید و در آن تهدید خدا را دربارهی آن که کردارش مخالف گفتار است، مطالعه میکنید؟). آیا نمیفهمید (و عقل ندارید تا شما را از این کردار زشت بازدارد؟).
به همین خاطر بود حضرت شعیب به قومش گفت: «وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ؛ و من نمیخواهم با شما، در آنچه شما را از آن باز داشتهام مخالفت کنم [و خود مرتکب آن شوم] تا آنجا که بتوانم جز اصلاح نمیخواهم » و من نمیخواهم شما را از چیزی نهی کنم و خودم مرتکب آن شوم من تا آنجا میتوانم جز اصلاح چیزی نمیخواهم. لکن در اینجا لازم است جوابی برای شبههای که مردم مدام تکرار میکنند بدهیم آیا داعی باید امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند تا وقتی که خود آن را انجام ندهد؟ امام ابن کثیر میفرماید: بر اساس اصح اقوال علمای سلف و خلف امر به معروف و انجام آن از واجبات است و هیچکدام با انجام ندادن دیگری ساقط نمیشود. بعضی این راه انتخاب کردهاند که مرتکب گناه نمیتواند دیگران را نهی کند و این قول ضعیف است. صحیح این است که عالم، امر به معروف کند با وجود اینکه خود انجام ندهد و نهی از منکر میکند حتی اگر خود مرتکب آن شده باشد.
سعید بن جبیر میگوید: اگر آدم امر به معروف و نهی از منکر نکند تا بعد از اینکه خود آنان را عملی نماید هیچ کس امر به معروف و نهی از منکر نخواهد کرد.
من میگویم به گوینده این قول (ابن کثیر) این حالت ترک طاعت و انجام معصیت برای عالم مذموم است چون عالم به اجر طاعت و سزای گناه آگاه است و کسی که میداند با کسی که نمیداند مساوی نیست.
۵. در تنگنا قرار دادن مردم و دشوار کردن امورات: بعضی از داعیان هستند که همواره به دنبال سختگیری و دشواری هستند تا آن را به مردم تقدیم نماید و بگوید اسلام، این است، بدون اینکه رعایت آسانیهای اسلام بکنند و حرج و دشواری را از مردم برانند و این بر خلاف آنچه است که حضرت (ص) بوده است. عایشه (رض) از او میگوید که رسول خدا (ص) بین هیچ دو امری مخیر نمیشد مگر آنکه آسانترین آنان را انتخاب میکرد مادام گناه نبود واگر گناه بود دورترین مردم از آن میبود. بدلیل اینکه آسانگیری – در حد شرعی – در همبستگی مردم تأثیر دارد، رسول خدا (ص) داعیان را فرمود: آسان بگیرید و سخت نگیرید، مژده بدهید و نفرت ایجاد نکنید.
خاتمه
بدیهی است بدست آوردن دل مردم آسان نیست مگر برای کسانی که خدا برای آنان آن را آسان کرده باشد: برای همین است که باید زیاد اصرار و دعا کنیم که خدا دلهای ما و آنان را برای پذیرفتن حق باز کند و ما وآنان را در زمرهی انصار دین خود و حاملین دعوتش قرار دهد. البته علاوه بر این دعا اسبابی هم لازم است تا به اذن خدا ما را به دلهای آواره و سرگردان برساند.
امید است با عمل به آنچه از وسایل ذکر کردیم و اجتناب از منفرات خدا ما را کمک کند تا دلهای آواره و سرگردان را به راه هدایت باز گردانیم. و در پایان از خداوند خواستارم دین خود را یاری کند و اعلای کلمهاش کند و ما را از هدایت شدگان و هدایت کنندگان بگرداند و ما را از گمراهان و گمراه کنندگان نگرداند و صلی الله علی نبینا محمد و علی آله و صحبه اجمعین.
نظرات